در قسمتهای پیشین دیدیم چطور شهرام امیری را فضایی از مکه می ربایند و چند بار فرار می کند و دوباره دستگیر می شود .اینک قسمت نود وشش این سریال جذاب ارائه می شود.
شهرام امیری درحالی که پشت وب کم نشسته بود گفت :
بنده هم چنان شهرام امیری دانشمند هسته ای بهداشتی هستم که چند روز پیش از سیاره مریخ فرار کردم و به مشتری پناهنده شدم. سیاره مشتری خیلی بزرگ است . در بدو ورود به مشتری اختاپوس بزرگی به من حمله کرد و با بازوهایش سعی می کرد من را دستگیر کند من هم با اسلحه اتمی که در قسمت 42 طرز ساخت ان را بیان کردم توانستم دوتا از بازوهایش را قطع کنم . ولی اختاپوس دست بردار نبود و با شدت حمله می کرد و با یک ضربه من را به زمین پرتاب کرد (ببخشید منظورم کره زمین نبود . زمین سیاره مشتری بود .) من بار دیگر مغز پوک اختاپوس را نشانه گرفتم و این بار با شلیک درست مخش را منفجر کردم . دریک ان موج بزرگی از تشعشات شیمایی بوجود امد و من بیهوش شدم . زمانیکه چشم باز کردم . یکی از دختران مشتری داشت از من مراقبت می کرد . پس از چند روز که حالم خوب شد مشتریان از من خواستند با دختر مشتری که از من پرستاری کرده بود ازدواج کنم . گفتم من خودم زن وبچه تو کره زمین دارم . گفتند اینجا مشتریه و حق با مشتریه . هرگاه دختر مشتری از مردفضایی مراقبت کند باید با او ازدواج کند . جالب اینجاست که انها به من می گفتند فضایی .
(( درهمین جا دختر مشتری که 4 دست و 3 چشم و 2 تا لب داشت به اتاق شهرام امیری وارد شد و دست چهارمش را روی وب کم گذاشت و با صدای ماچ آب داری فیلم نا تمام ماند . ))
با امید روشن شدن حقیقت