۱۳۸۹/۳/۱۳

سید روح الله خمینی و تنبانی که برایش گشاد شد

قضیه از جایی شروع شد که خمینی بلوای 42 را به پا کرد و هرچند که جرمش از شیخ فضل الله نوری کمتر نبود با پادرمیانی  مراجعی چون شریعتمداری میلانی  و درباریان مذهبی و دیگران به تبعید رفت و دراب نمک خوابید و به اصطلاح اخوندا مجاور شد .
گمنام بود کتابی به نام ولایت فقیه نوشت که خواستار حکومتی هم شان و هم درجه حکومت پیامبر اسلام برای اخوندها و فقها  بود.
14-15 سالی گذشته بود به یک باره رسانه های فرانسوی به یاد اوردند خمینی نامی تبعیدی که مخالف حکومت محمد رضا شاه  است در عراق به سر می برد .
اولین مصاحبه را درتاریخ 4/2/1357 – برابر با 24 اوریل 1978 با روزنامه فرانسوی لوموند انجام داد که بخشهای ازان  به صورت گسترده در جهان منتشر شد و از  تنبان برازنده خمینی نوشت و تنبانش را تا سرش بالا کشید  و خبر نگار فرانسوی دیگری به عراق گسیل شد تا با اپوزیسون در تبعید تازه کشف شده مصاحبه کند و تنباش را جهانی تر کند . به یک باره اعلام شد خمینی از عراق رانده شده است و چند ساعت بعد سرو کله اش در پاریس پیدا شد.
 مصاحبه ها به اوج خود رسید روزی دهها خبر نگار به دیدارش زیر پای درخت سیب می امدند و تنبان خمینی را جهانی تر می کردند همه از تنبان شکیل خمینی می گفتند . ان وقتها از اصول گرا و اصلاح طلب خبری نبود همه مکتبی بودند و زیر منبرش می نشستند.
 خمینی می گفت : او (محمدرضا) باید برود و همه می گفتند برود . خمینی چیزی می گفت رسانه چیز دیگری می شنیدند و همگی می گفتند : گاندی زنده شده است . همه باور کرده بودند خمینی همان گاندی است . و تنبان  خوبی دارد .
بلاخره خمینی فضا نورد شد و رفت تو ماه و هنگام بازگشت از ماه با شاتل ایرفرانس به سمت ایران امد و گفت : هیچ احساسی ندارد.
امد .خمینی یا گاندی زمانه در مدرسه ای مستقر شد همان شب بر بام خانه اش ( مدرسه علوی ) اعدام انقلابی کرد و کش تنبانش گشاد شد .
خمینی گفت : اب برق اتوبوس را مجانی میکنیم ( گشادتر)  
خمینی گفت : اجرای حدود اسلامی حجاب اجباری (گشادتر )
خمینی : اقتصاد مال خر است ( گشادتر)
خمینی : جنگ تا پیروزی ادامه دارد (گشادتر )
خمینی : راه قدس از کربلا می گذرد ( گشادتر)
خمینی: بکشید اعدام کنید قلم ها را بشکنید (گشادتر)

خمینی : دانشگاهها باید تعطیل شود (گشادتر)
خمینی :..........(گشادتر)
خمینی هر چه می گفت و می کرد تنبانی که همه تعریفش را می کردند گشادتر شد . کار به جایی رسید که تنبانش به پایش بند نبود .
خمینی زمانی که مرد تنبانش از پایش درامده بود و بدون تنبان مرد.