امروز رفته بودم خواستگاری پدر عروس گواهی نامه ازدواجم را داشت نگاه می کرد .من هم زیرکی داشتم دختره را دید می زدم که باباش گفت :
اینجا چی نوشته شما آلتتون وقتی بزرگ میشه نیم متر میشه .
وقتی اینو گفت دختره یه لحظه جا خورد تصور اینکه نیم برایش سخت بود . پدره هم می ترسید که دخترش تلف بشه .
دیگه وقتی اینو خوند دیگه ما را تحویل نگرفت و صحبتها به حاشیه رفت . دراخر هم قرار شد من و دختره با هم یه گفتمان داشته باشیم .
دختره مدام به پاهام نگاه می کرد .دیگه طاقت نیاورد و گفت : این ماجرای نیم متر چیه ؟
امدم توضیح بدم که گفت : ببین من هم همچین بدم نمیاد ولی می ترسم بلا سرم بیاری .
گفتم : نه خانم این حرفها چیه . زمانیکه داشتند گواهی نامه صادر می کردند یه اشتباه کوچیک رخ داده است و گرنه 25 سانت هم نمیشه . میگی نه خودت ببین . بلاخره دختره راضی شد ما هم دراودیم نشان دادیم تا باورش بشه .
بعد از اینکه دید بهونه اورد که کوچیکه .
گفتم امان از دست شما دخترا یا میگید بزرگه یا میگید کوچیکه ...