معرفی کتاب سودوم وگومورا
نیکوس کازانتزاکیس ترجمه همایون نور – بهار 1362 – نشر مرزبان
در کتاب مقدس امده استکه مردمان شهر سودوم و گومورا به فرمان خدا نابود شده اند . گناه شهر سودوم این است که مردان با مردان و زنان با زنان همبستر می شدند . خداوند چنین گناهی را بی پاسخ نگذاشته است و بلایی عظیم فرستاد و شهر را نابود گردانید .
خلاصه کتاب سودوم و گومورا نوشته نیکوس کازانتزاکیس
داستان با مکالمه ابراهیم با خدا آغاز می شود . خدا می گوید : شهر سودوم را به خاطر اینکه نتوانسته است فرد بی گناهی پیدا کند نابود خواهدکرد و تمام سکنه شهر گناهکار هستند .ابراهیم در پاسخ به خدا می گوید : لوط مرد خوب و زاهدی است .
خدا برای اخرین بار برای پیدا کردن یک بی گناه بر روی زمین ظاهر می شود و به خانه لوط می رود و لوط را با دو دخترش روت و راشل همبستر می بیند . خدا عصبانی تر می شود و سکوت می کند . فر شته ای را برای نابودی شهر سودوم می فرستد .
فرشته بر روی زمین به سمت خانه لوط می رود . دختران لوط فرشته خدا را فریب می دهند و به فرشته شرابی از خون پسر پادشاه که در تاکستان بوجود امده بود می نوشانند و فرشته در شخصیت پسر کشته شده پادشاه تجلی می یابد و با دختران لوط همبستر می شود . سپس به قصر پادشاه می رود و با کمک ملکه شاه را می کشد و با ملکه همبستر می شود و بر تخت پادشاهی می نشیند .
خداوند ناراحت می شود و اتش را به شهر گسیل می دارد و شهر را به اتش می کشد .
فرشته به مقابله با خدا بر می خیزد و با نیزه به جنگ خدا می رود و نیزه ای به اسمان پرتاب می کند ا خدا را بکشد .
در استانه نابودی کامل شهر سودوم و گومورا ابراهیم برای لوط پیام می اورد که خداوند لوط را بخشیده است و قصد دارد او را از اتش جهنم نجات دهد لوط سرکش نیز با خداوند در ستیز است و دعوت خدا را رد می کند . ابراهیم به ناچار روت و راشل را نجات می دهد و از شهر خارج می شود .
در اخر لوت می گوید : یک بار دیگر بگوی :
او خداوندی عادل و مهربان نیست او تنها قادر مطلق است و جز این نام دیگری برایش نمی شناسم .